هرمنوتيك
برای فهم دقیق معنای هرمنوتیک و چیستی آن ؛
برای این که بفهمیم معنای برخاسته از متن تفسیر است ، تأویل است و یا چیزی دیگر؛
برای دانستن معنای هرمنوتیک قرآن؛ و برای رسیدن به این نتیجه که: «هرمنوتیک مسلخ معناست»؛
لازم است به عنوان پیش نیاز به چند مبحث اساسی توجه شود: مباحثی مانند معنای لغوی و اصطلاحی «تفسیر» و «تأویل» و رابطه حاکم بر این دو ،چرا که رابطه مستقیم با هرمنوتیک دارد.
مطالعه مباحث: ظاهر و باطن، جری و تطبیق، شرایط تفسیر و مفسّر و مبحث تفسیر به رأی نیز توصیه میگردد.
معنای هرمنوتیک
واژه هرمنوتیک Hermeneutik از فعل یونانی هرمنواین Hermeneuein به معنای «تفسیر کردن» اشتقاق یافته است.([1][۲])برخی میگویند:این واژه در اصل یونانی Hermeneia به معنای توضیح ـ روشن شدن – پرده برداشتن از یک پیام، معادل واژه «تفسیر» در عربی است; گروهی معتقدند که، نخستین کاربرد واژه هرمنوتیک در دوران جدید، به متن j.c.Dannhayser به نام Hermeneuticasacraیا«هرمنوتیک مقدس» که به سال ۱۶۵۴م نوشته شده است بازمی گردد و در حدود صد سال پس از آن این اصطلاح در تفسیر عهد جدید ارنستی به کار رفته است.([2][۳])برخی هرمنوتیک را به «تأویل» معنی کرده اند و حتی دانشمندان آن را، مؤوله و تأویل گرایان مینامند.([3][۴])آنان در جای جای کتاب خویش براین معنا تأکید نموده و از تأویل اسماعیلیه و شباهت آن با اسکندریه، به عنوان معلمانی نام میبرند که مسیحیان از ایشان علم تأویل را آموخته اند.
چیستی هرمنوتیک
در پاسخ به این سؤال که هرمنوتیک چیست؟باید گفت:هرمنوتیک نظریه تفسیر معناست که در حوزه علوم اجتماعی و انسانی مطرح است.این تعریف البته حاکی از نگرش و برداشت غالب درباره چیستی «هرمنوتیک» است.تعریف و نگرش غالب جدید بی ارتباط با تعریف سنتی تأویل نمیباشد.([4][۵]) به گذشته نیز که برگردیم تفکر هرمنوتیک در غرب دارای دو دیدگاه عمده بوده است; یکی سنت «شلایرماخر»، (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴م); بنیانگذار علم هرمنوتیک جدید و پس از آن «ویلهم دیلتایی»، (۱۸۳۳ـ ۱۹۱۱م); که علم هرمنوتیک را «نظام عام روش شناختی نهفته در پس تأویل میانگارند» و دیگری سنت پیروان «مارتین هایدگر»، (۱۸۸۹ـ۱۹۷۶م); از جمله «هانس گادامر»، (۱۹۰۰م); که علم هرمنوتیک را «کاوشی فلسفی در خصوص خصلت شرایط لازم برای هرگونه فهم محسوب میکنند.»([5][۶])
هرمنوتیک، تفسیر یا تأویل
در تفسیر هدف این است که از ظاهر دریچه ای به باطن نیزگشوده شود تا جمود بر ظاهر پیش نیاید اما در هرمنوتیک جهت برعکس میشود.چنانچه «دیباج» مینویسد:«ظاهر متن قرآن مرجع اجتهاد و تفسیر ماست و برخلاف عقیده کسانی مانند ابوزید باطن قرآن مرجع اجتهاد و تفسیر نیست مگر از آن رو که ظاهر قرآن قابل تفسیر میگردد.در تفسیر صادقانه این تمایل وجود دارد که از ظاهر قرآن به باطن قرآن رود و همین میل هرمنوتیکی از باطن به ظاهر قرآن است که فهم تاریخی از آن را ممکن میسازد.بدون استقرار باطن در ظاهر، هیچ فرصتی برای فهم در اعصار بوجود نمیآید.چنانچه متن قرآنی را تنها به مثابه ظاهر متن ملاحظه کنیم چاره ای جز طریقه اشعری نمیماند.اما چنانچه به درستی متن قرآنی را اعم از ظاهر و باطن آن بدانیم راه برای فهم تدریجی و تاریخی و یک اجتهاد مستمر باقی میماند.»([6][۷])
معنای هرمنوتیک قرآن آیا معادل تفسیر است یا معادل تأویل؟با بازخوانی موارد فوق به این شائبه نزدیک میشویم که هرمنوتیک همان تأویل است نه تفسیر.یعنی تأویل همان نشانه ورود معیارهای تفسیر هرمنوتیک به تفسیر قرآن است.در حالی که تأویل در تعریف مشهود غیر از هرمنوتیک است به عنوان مثال:
الفـ تأویل «معنای باطنی و غیر ظاهری» آیه است که از گذرگاه لفظ میگذرد و مستندبه دلالت لفظی است; اما در روش هرمنوتیک اصالت مربوط به حوزه فهم و قرائت است.
ب ـ تعریف علامه از تأویل نیز با هرمنوتیک متفاوت است.([7][۸])از نظر علامه:حقایقی از هستی در طبیعت، یا ماوراء طبیعت وجود دارد که ظاهر الفاظ، توانایی رساندن آن مفاهیم بلند مرتبه را ندارند و تنها الفاظ حاکی از آن حقایق که همان تأویل میباشد هستند.لذا تأویل با این تعبیر صرف فهم و قرائت نیست وبا هرمنوتیک مساوق نمیباشد.
ج ـ تأویل ابن عربی([8][۹]) نیز فراتر از حوزه هرمنوتیک است یعنی او روش خود را در مورد موجودات طبیعی نیز تسری میدهد و از پدیده های طبیعت نیز اشکال سمبولیک ترسیم میکند; بعلاوه اینکه در عرفان ابن عربی شهود و کشف قلب، معیار تأویل است برخلاف هرمنوتیک هستی شناسانه که عقل محض حکم فرماست.
معنای هرمنوتیک قرآن
آیا میشود هرمنوتیک قرآن را همان تفسیر قرآن دانست؟با توجه به آنچه در تعریف تفسیر گفتیم به این نتیجه دست یافتیم که اکثر تعاریف تفسیر دو قید داشت:یکی فهم معنا و دیگری کشف مقصود و مراد خدای متعال.حضرت امام خمینیتفسیر را این گونه معنا میکنند که:
«به طور کلی معنای “تفسیرکتاب” آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید و نظر مهم آن بربیان منظور صاحب کتاب باشد.»([9][۱۰]) امام در نقد مفسران میگوید:«از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده، این یک خطایی است که قرنهاست این ملّت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده است.»([10][۱۱])و در جایی دیگر میفرمایند:«مفسّر باید شؤون الهیه را به مردم تعلیم کند و مردم باید برای شؤون الهیه به آن رجوع کنند.»([11][۱۲])بنابراین تفسیر متن محور است نه مفسّر محور و طبق قائلین هرمنوتیک که آن را مفسر محور مینامد در تباین قرار میگیرد.
بعلاوه دیدگاه هرمنوتیک مدرن این است که پیش فرض ها همیشه همراه مفسّر هست و بکاربردن آن خارج از اختیار و تسلّط مفسّر است، گویا مفسر هرمتن، هیچ راهی برای رهایی از آن ندارد و نمیتواند آگاهانه آن را تصفیه و انتخاب کند یا کنار بگذارد.
اما تفسیر قرآن کریم دارای شرایط مخصوص به خود میباشد.چه بساممکن است دخالت دادن ممیزات و خصایص فکری و پیش فرض های مفسر.منجر به تفسیر به رأی شود وبا پیش فرض های خاصی به سوی قرآن آمدن نوعی تحمیل آراءبرقرآن محسوب میگردد.([12][۱۳])
در هرمنوتیک فهم متن عملی بی پایان و امکان قرائت های مختلف از متن، بدون هیچ محدودیتی وجود دارد.زیرا، فهم متن، امتزاج افق معنایی مفسّر با متن است و بواسطه تغییر مفسّر و افق معنایی او، قابلیت نامحدودی از امکان ترکیب فراهم میآید و هیچ خطایی قابل تصور نیست لذا معیاری نیز وجود ندارد در حالی که معیارهایی برای تشخیص خطاهای مفسران وجود دارد که از جمله آنها قوانین منطق، قواعد عقلایی محاوره (اصول فقه)و قواعد تفسیر است که برخی از آنها توسط پیشوایان دینی بیان شده است (همچون قاعده تفسیر به رأی)و برخی توسط دانشمندان تدوین شده است.لذا هرگاه فهم و تفسیر متن مطابق قواعد فوق بود حجّت و معتبر است.([13][۱۴])
نتیجه:
معنا و مفهوم هرمنوتیک در حوزه معارف اسلامی نمیتواند معادل تفسیر یا تأویل قرار گیرد و بجز درپاره ای از موارد بسیار جزئی تفاوتهای عمده ای با تفسیر و تأویل دارد.چیزی که میتوان گفت این است که ممکن است در برخی موارد در مورد متون تاریخی و ادبی مفید و قابل تطبیق باشد اما در مورد کلام الهی صحیح و قابل تطبیق نیست; چون هدف قرآن هدایت بشر به وسیله پیامهاو سخنان خداست، پس مفسر باید تلاش کند تا پیام الهی را به درستی درک کند و به دیگران انتقال دهد.
برخی از نویسندگان در هنگام بحث از تفسیر هرمنوتیک قرآن قید میکنند که:«بررسی روش هرمنوتیک در تفسیر قرآن صرفاً براساس استنباطی است که مدعیان اعمال این روش در تفسیر قرآن بدان استناد جسته اند، حال اگر این استنباط با آرای نظریه پردازان اصلی آن; مانند هایدگر، ایکلتون و…که در حوزه متون ادبی به چالش پرداخته اند وفق ندهد، باید قصور در تفسیر آن را از چشم کسانی دید که تحقیق ناکرده این روش را به کتب آسمانی بویژه قرآن ک
:: بازدید از این مطلب : 2328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0